نقد و بررسی بازی Fallout 76
نقد و بررسی بازی Fallout 76
بعد بیش از ۵۰ ساعت دنیای ویرانهی بازی Fallout 76، هنوز هم بزرگترین سؤال بیجواب باقی مونده و اون اینه که تغییر جهش این بازی برای کی بوده. مثل خیلی بازیهای دیگه این بازی مولتیپلیر که توسط بتسدا با سبک اکشن نقش آفرینی و جهان باز یا به طور مخفف آرپیجی، منتشر شد تجربهی چندان خوبی نبود. گرچه توی این سیستم پر از باگ و برخی اوقات متناقض، نقاط روشنی هم میشه دید. اون چیزی که بیش از هرچیز برای من توی این نقشهی بی در و پیکر ویرجینیای غربی ویران، جذاب بود، یکنواختی سیستمش بود.
در نگاه اول، بازی Fallout 76 باز هم نمونهای از سبک اکشن نقش آفرینی و جهان باز کمپانی بتزدا اما با نقشهای بزرگتره. به جز فضای روشنش، این بازی حتی نسبت به فالاوت۴ که سه سال پیش منتشر شد. هم یکنواختتره. وقتی دقیقتر بشید میبینین که ایدهی جاهطلبانهی بتسدا برای جایگزینی انسانهای واقعی به جای انپیسی، منجر به از دست دادن تعامل معنادار بازی با جهان واقعی شده. به جز ۲۰ بازیکن حقیقی بازی که همهجای نقشهی بزرگ بازی پخشان، فقط صداهایی که میشنوین، صدای رباتها و سازندگان هوش مصنوعیه که به سادگی برای شما فرستاده میشه. در بازی Fallout 76 امکان اتخاذ تصمیمات غیر اخلاقی رذیلانه وجود نداره مسئلهای که حتی بیشتر بازیهای دیگه فالاوت رو هم تفسیر میکنه.
مأموریتهای داستان شامل ردیابی موقعیتهای عادی بازی و یا و مأموریتهایی میشه که از طریق اعلانیهها و یادداشتها میتونین به دنبالشون برین. به جز بعضی از اونها که خیلی سطحی به نظر میرسن، اکثراً مثل دنبال کردن یه روحه. گرچه بعضی اوقات با پیشروی مأموریتها حوادث و جنگهای بزرگی که اتفاق میافتن، باعث میشن چند لحظهای سطحی بودن روایت رو فراموش کنین این وسط آپالاچیا، سرزمین ویرانهای که بازی در اون در جریانه، یکی از نقاط قوت بتسدا که روایت داستانهای زیستمحیطیه رو نشون میده. یه خرس اسباب بازی با یه طبل توی دستاش، وسط ناکجاآباد، بهمون میگه اینجا قبلاً کسی زندگی میکرده.
اسکلتی با یه دسته گل یا کلیسایی تقریباً خرابه همه و همه بهمون میگن که اینجا رازهایی رو در دل خودش داره توی تئوری، یه بازی مولتیپلیر توی جهان آشفتهای مثل جهان بازی فالاوت، هیجانی ترسناک رو به همراه داره. اما توی بازی Fallout 76 شما تقریباً اجازهی پیوستن به هیچ فعالیتی که بازیکن رو در برابر بازیکن قرار بده، ندارین. از اونجا که تا وقتی کسی بهتون حمله نکرده شما نمیتونین ویرانی به بار بیارین، هیچچیز در بازی سورپرایزتون نمیکنه و احساس خطری نخواهید داشت.
برای من بازی Fallout 76 معمولیترین بازی مولتیپلیر رقابتیه که تا حالا دیدم. تا جایی که اگه یه نفرو بکشی یا این که فقط بتونی قفل کمپ کسی رو پیدا کنی، در حقیقت چیزی به دست نیاوردی اما برای سرت قیمت تعیین میشه اما در عوض این بازی یه بازی پیویای (بازی های آنلاین بازیکن درمقابل محیطزیست) قویه. چیزی که باعث میشه بازی Fallout 76، در کنار بعضی از بازیهای سبک خودش، یکنواخت بشه و بازیکن رو توی دنیای بازی تنها حلال مشکلات باقی بذاره. مزیت مکانیکی.
گروهبندی کردن، این امکان رو فراهم میاره که بتونین آزادانه و به سرعت از یه جا به جای دیگه سفر کنین. از کمپ همتیمیهاتون، قدرت ارتقاءیافتهی شلیک دوستاتون و اسلحههاشون استفاده کنین. اما در مورد بازی با دوستاتون اون چیزی که من از همه بیشتر تحسینش میکنم، حس همدلی و همراهییه که به این جهان متروک و غریب بازی اضافه شده.، از لحاظ ساختاری، جنگ بازی Fallout 76 جایی بین خوب و بد اتفاق میفته. من بیشتر به بمباران هستهای تکیه میکنم یا تفنگ ساچمهای یا تیراندازی از نزدیک البته همیشه توی اولشخص به کار میاد چونکه توی سومشخص یا میزنی یا در میره..
اما توی بازی Fallout 76، سیستم هدفیاب خودکارِ واتس وجود داره که بنظر من تقریباً به دردنخوره به غیر از وقتیکه میخوای از دوردست دشمنت رو هدف بگیری. توی این بازی، حشرات، روبات، موجودات و حیوانات تقریباً جهشیافته و برخی از موجودات عجیب غریب خزنده همهجای ویرجینیای غربی و محیطزیستش هستن. اما متأسفانه به خاطر هوشمصنوعی ضعیف بازی شما حتی قدرتمندترین این جونورا رو به راحتی میتونین بکشین یکی از آپشنهای این بازی، کمپ سیار شماس که میتونه هر جایی از این دنیا ساخته شه، مسئلهای که چندان به واقعیت نزدیک نیست.
اما از اونجا که هیچ پیویپی واقعی وجود نداره، نیاز چندانی به قدرتمند ساختن اون برای اینکه دشمنا مرگ بدتری رو تجربه کنن نیست. و درست مثل همه چیزهای دیگهی بازی Fallout 76 و به طور کلی سیستم این بازی باگهایی داره که مسئلهی کمپ رو دردسرساز میکنه وقتی که دنبال مأموریتی نیستین، میتونین تقریباً هر چی که تموم نشدهس رو به پایان برسونین هر چی که به دردتون نمیخوره رو کنار بذارین و به دنبال چیزای بهتر باشین. تو این بازی سلاح، مود و آیتمهای خوبی وجود داره.،
به دنبال پلنها رفتن یکی از بهترین نشونههای پیشرفته. در حقیقت، هر چی بازی به انتهاش نزدیک میشه تأکید بازی از جستوجو و اکتشاف به سمت مدیریت منابع و داراییهاتون پیش میره. کارایی مثل ساخت، حفظ و یا جابهجایی کل تجهیزاتتون، برخورداری از سلاحات و مهمات و در کنارش غذا و آب و محرکهای شیمیای که زنده نگه میدارتتون همهی اینها وزن شما رو به راحتی بالا میبره و جعبهی اموال شخصی داخل کمپتون که تنها ۴۰۰ پوند ظرفیت داره رو سنگین میکنه. زمانی که من به مراحل نهایی بازی Fallout 76 رسیدم، از هر یک ساعت بازی ۵ دقیقه رو به مدیریت این منابع اختصاص میدادم برای این که از عواقب زمینگیر شدن و سنگین بودن جلوگیری کنم.
اما باید بگم که ثانیههای قبل و بعد این که کلاهک به زمین افتاد برای من نقطهی اوج بازی Fallout 76 بودو وقتی که غبار و دود محو شد، فضای رادیواکتیوه نمایان شد و وقتی معلوم شد که این همه دردسر ارزشش رو نداشت، من فهمیدم که کارم با بازی Fallout 76 تموم شده. در نهایت میخوام به فروشگاهی با آیتم های کازمتیک گرانقیمت و داروهایی برای جراحات جدی هم اشاره کنم در تلاش برای همهچیز تمام بودن فالاوت اونقدر که بتونه تحسینبرانگیز باشه عمل نکرده.
مولتی پلیر بودن بازی Fallout و تلاش برای پیاده کردن تصمیمات اخلاقی که خط داستانی رو جذاب کرده. و همهی اونچیزای دیگهای که از دستم در رفت، به کنار اما سیستم این بازی باگهایی داره که باعث میشه چندان جالبش نکنه و متناقض بنظر بیاد. همهی اینها با پایان رقتانگیز داستان که بیش از این که برای قهرمانانش نوشته شده باشه، جنبهی تجاری داره، به اوج خودش میرسه. بتسدا در این اثر خودش چندان موفق نبوده چرا که بنظر میاد توی این بازی این کمپانی اصلاً نمیدونسته که چی میخواد.
با دنبال کردن ما، نقد و بررسی های ما دربارهی بازی های دیگه ای که مدنظرتونه رو در عصربازی میتونین مشاهده کنید.