نقد و بررسی بازی Days Gone
نقد و بررسی بازی Days Gone
«بازی Days Gone» نسبتاً ساده شروع میشه شما در نقش یک موتورسیکلتسوار که در یک جهان پسا-آخرالزمانی زامبیزدهی جهان باز قرار دارید. در جستوجوی جوابهایی حول همسر مُردهتون هستید و در این حین صورتِ دشمنانتون هم لِه و لَوَرده میکنید. بعضیاوقات دستههای تماشاییای از دشمنان وجود داره این از محاسن، اما در طی سواری ۶۰ ساعتهی عجیبِ بازی، «بازی Days Gone» به مرور با مأموریتهای تکراری. و سیر داستانی غیرراضیکننده و مقدار زیادی باگ تمرکز خودشو از دست میده این مشکلات بهعلاوهی یک دنیای کسلکنندهی بیروح مساوی شده با یک بازی زامبیمحور نایکدست و غالباً بچگانه میدونید، برای یه مردِ موتورسیکلتسوارِ گولاخ که داره در نسخهای از ایالت «اورگان» که توش مثل مور و ملخ پر زامبیه گشتوگذار میکنه… آخ، باشه، زامبی نه، فریکها.
به هرحال، دیکنسن جان درواقع پروتاگونیست مهربون و دلرباییه، البته بهجز مواقعی که طی مأموریتهای مخفیکاری بهطور غیر قابل توضیحی داد میزنه ، موتورسیکلیتتون همراه همیشگیتونه، و سواریش خوبه و حس عالیای داره مخصوصاً بعد از. آپگریدش به ضدّ ضربه شدن و نیترو. برای بازیای که اینقدر متمرکز بر موتورسواریه خیلی حیاتی بود که توسعهدهنده «سونی بند» از مکانیک بنیادی رو بزنه تو خال متأسفانه کاریزمای دیکسن و موتورسیکلت خفنش برای بارِ داستانی بازی Days Gone کافی نیستند، به همین دلیل «دیز گان» اصرار داره. فلشبکهای دکان و همسرش سارا که کسلکننده و به زور تعاملی هستند رو نشون بده.
ولی حداقل برای نیمهی اول بازی Days Gone، این خط داستانی یک جریان احساسی و انگیزه برای دیکان شکل میده اگرچه در نیمهی دوم از این مسیر خارج میشه .که هیچوقت به ما دلیلی نمیده تا برای این شخصیتهای جدید اهمیت قائل بشیم «همچنین این مورد هم کمکی نمیکنه که بازی Days Gone خودش رو از لحاظ مذهبی جدی میگیره. حداقل چندین شخصیت مکمل لذتبخش وجود داره رابطهی اولیهی دیکان. با بهترین دوستش بوزر با صفاست و همینطور یک چاشنیای برای این دنیای خشن است. از طرفی دیگه، آنتاگونیستهای انسانی کاملاً مقوایی هستند.
اونها مجازاً آدمهای بهشدت بدی هستند که فقط خیلی بد هستند قطعا دنیای بازی Days Gone به تمامی شخصیتهایی که میتونه داشته باشه احتیاج داره. درحالیکه علیالظاهر دنیاش به اندازهی کافی پر و پیمون هست ولی اگه نگاهی دقیقتر داشته باشیم، با دنیا-سازی اندک بازی برای متفاوتکردن یک منطقه از منطقهی دیگه. و عدم وجود شگفتیهای زیاد در موقعیتهای مختلف، میشه گفت دنیای بازی نسبتاً ناقصه ناسلامتی به ما گفته شده یه زمانی در این دنیا آدمها زندگی میکردن، اما فضای داخلی و بیرونیاش بدون شک این احساس رو منتقل نمیکنن. گرچه جنگیدن با آدم بدها به اندازهی کافی حال میده غارتگرهای انسانی و فریکهای وحشی، معروف به درندهها بهتون فرصت خوبی میده.
تا با مجموعهای از تفنگها و تیرکمانها بازی کنید و همینطور ترکوندن دستههای دشمنانتون با بمبهای آتشزا کلی حال میده دیکان همینطور میتونه یه قابلیت اسلوموشن رو آنلاک کنه که البته این قابلیت برای یه موتورسیکلتسوار منطقی بهنظر نمیآد. ولی باعث میشه در مواقع شلوغی لحظهای فشار رو از روتون کم کنه. بهخصوص نبردهای نزدیک، مثل یه انفجار سنگین و خونینه هر ضربه انگار وافعاً برخورد میکنه. و خودم بهشخصه، بیشتر از تفنگ، روی اشیایی که باهاشون بتونم ضربه بزنم تمرکز کردم. مخفیکاری حالِ کمتری داره چون خیلی راحته جاهای زیادی برای مخفیشدن هست و دشمنها اینقدر پراکندهان که. بهراحتی میشه یکییکی کلکشون رو کَند با اینحال، فکر میکنم مأموریتهای اجباریِ مخفیکاری سختترین نوع مأموریتها در بازی Days Gone هستند برای کشفکردن بیشتر رازهای مرکزی، دکان باید اِنپیسیها که مدام دارن اینور اونور میرن رو.
بدون دیده شدن استراق سمع کنه… که آنچنان جالب نیست البته که انسانهای بازی Days Gone تنها تهدیدهای بازی نیستند. این دنیا مملو از فریکهاست که با سایزها و سرعتهای مختلف سراغتون میآن ولی شما بیشتر با زامبیهای عادی روبهرو میشید. که اگه از دستهشون جدا شده باشن بهراحتی میشه کُشتشون. اگرچه «هورد»ها داستان دیگهای دارن. تو رو خدا نگاهشون کنید این بزرگترین دستاورد تکنیکی «سونی بند»ـه تکتک لحظات رویایی با این هزاران تودههای قوی یک لحظهی هیجانانگیز برای سبک بقا بود. حتی با مبارزات قوی هم، همهچیز بعد از مدتی خستهکننده میشه، چون بازی Days Gone از عارضهی تکراری بودن مراحل رنج میبره درحالیکه دکان داره ایالت «اورگان» رو گشتوگذار میکنه به چندین کمپ بازماندگان برخورد میکنه که همهشون.
یه کار خیلی یکسان دارن که برای آنلاک کردن تفنگهای جدید و آپگرید موتورسیکلت باید انجامشون بدید که همین باعث بهوجود اومدن دهها و دهها ساعت بازی میشه این مشکل با مأموریتهای متعددی که در دنیا هم پیدا میشن، ادامه پیدا میکنه و یه عالمه زمان باید صرف کنید تا بارها و بارها یه منطقه رو بگردید تا یه مخزن بنزین پیدا کنید، یا یه ژنراتور رو پر کنید و گهگاهی یه فیوز سوخته رو عوض کنید. در ادامهی بازی Days Gone، یه عالمه فریک برای کُشتن هست تا بتونید “سفر سریع” بکنید ولی درحالیکه اولش راضیکننده هستند. در نهایت، تعداد زیادشون و عدم تنوعشون در مناطق مختلف باعث شد دیگه برام جالب نباشه تمام این مأموریتهای تکراری با زود خراب شدن موتورسیکلیتتون بدتر میشه.
این موتور در برخورد با هر شیئی خراب میشه، از جمله، متأسفانه، فریکها چرا این لذت رو ازم میگیرید؟ اگرچه از احساسِ آسیبپذیری بدم نمیآد ولی وقتی میخواید. بدون اعصابخردیهای خرابشدن فیزیک، از یه نقطه به نقطهی دیگه برید و یه مأموریت رو کامل کنید، باعث عدم لذت میشه و راستی اصلاً کدوم موتورسیکلتسواری با دقت موتورسواری میکنه؟ همچنین وقتی با پیاِس4 در 1080پی بازی میکنید افت فریمهای قابل توجهی وجود داره، و همینطور بالا پریدنهای مداوم صفحه.
همینطور مشکلات صوتی هم وجود داره از جمله، نبودِ کامل یه دیالوگ تا مشکلات هماهنگی صدا و تصویر چیزی نیستن که بازی رو برامون خراب کنن ولی یادآوری هستن از اینکه بازی تر و تمیزتر از آنچه که باید باشه نیست. در نهایت، بازی Days Gone این احساس رو به آدم میده که انگار پف کرده. مثل فیلمی که ساعتها بیشتر از اونکه از احتیاج داره یا باید باشه، ادامه داره قطعاً در خلال بازی چیزهایی از یک بازی خوب وجود داره، و میتونید توی مبارزههای باحال و مواقعی که دارید از گلههای. بزرگ فریکها فرار میکنید، حسش کنید. چندتا تنظیم و ویرایش مناسب میتونه یکنواختی رو از بازی حذف کنه و به چیزهایی که این بازی را منحصر بهفرد و جالب میسازه بیشتر بهاء بده اما بازی Days Gone از وسط جادهی خاکی میگذره و هرگز ریتم خودش رو پیدا نمیکنه.
منتظر ویدیو های بعدی ما باشید و همراه عصربازی و جهت خرید بازی Days Gone به فروشگاه عصربازی مراجعه نمایید .