نقد و بررسی بازی Red Dead Redemption 2
نقد و بررسی بازی Red Dead Redemption 2
بازی Red Dead Redemption 2 رد دد ریدمپشن ۲ بازیایه دربارهی عواقب کار شما وقتی که داشتن قدرت انتخاب، تنها یه خیاله. بله، شما انتخابهایی دارین و همین انتخابها هستند که کاراکتر شما و جهان پیرامونتون رو تشکیل میدن. اما مشکل اینجاس که بیشتر انتخابهای دردسرساز جریان داستان قبل از شروع بازی گرفته شدن و به این ترتیب شما برای دستو پنجه نرم کردن با نابودی، رها شدین. از اونجایی که بازی Red Dead Redemption 2 پیشدرآمدی بر رد دد ریدمپشنه، شما (احتمالاً) پایان داستان رو میدونین.
همه چیزی که حالا وجود داره، کشف اینه که این وسط چه اتفاقی افتاده و چه کاری از دستتون برمیاد تا اوضاع رو سامون بدین. و به این ترتیب باید در برابر ماهیت تکراری مأموریتها، معضلات روحی مکرر، و دردسر دربارهی اینکه چی درسته و چی غلط، مبارزه کنین. در بیشتر بخشها، استرس یه جورایی ناامیدتون میکنه اما همین مسأله داستان رو تأثیر گذارتر میکنه و در انتها، وقتی به اون چیزی که خواستین رسیدین، میفهمین تلاشاتون بینتیجه نبوده.
در ابتدای بازی Red Dead Redemption 2، با باند وندر لینده مواجهین که اعضاش داره کم و کمتر میشه و این چیزیه که از سری قبل میدونستیم. بعد از اتفاقی که در بلکواتر افتاد، اعضای باند در حال فرارن، بعضی از اعضا در طول مسیر از بین رفتن و بعضی دیگه، در آستانه ی به دام افتادنن و با گرسنگی و سقوط بهمن دست و پنجه نرم میکنن. در این سری، همون طور که شاهد چهرههای آشنایی مثل، قهرمان red dead یعنی جان مارتسون هستیم، با کاراکترهای جدید هم مواجهیم.
شما به عنوان عضو اصلی آرتور مورگان، دست راست باند دویچ وندر لینده، این شانس رو دارین که محرم تمام تدابیرش باشین و در بیشتر ملاقاتهای مهمش شرکت کنین. وقتی باند بتونه از طوفان رها بشه و یه جایی کمپ موقت راه بندازه، شما مسئول مالی کمپ خواهید بود و این یعنی ارتقا دادن سطح بازی Red Dead Redemption 2 و تهیهی آذوقه بر عهدهی شماس. اگر دویچ مرکز این باند باشه، آرتور به تمام بخشهای مهم اون دسترسی خواهد داشت و اینطوری شما کلی قدرت به دست میارید.
حداقل در ابتدای بازی Red Dead Redemption 2 این قدرت شما رو تشویق میکنه و باعث میشه جایگاهتون رو مناسب ببینین. مدت زمان زیادی از مأموریتهای داستان بازی رو میتونین صرف شکار، ماهیگیری، پرورش اسب و دزدی کنین. سیستمهای زیادی وجود دارن و کنار اومدن با اصول اولیهشون چند ساعتی وقت میگیره. از اونجایی که قرار نیس این مسئله شکل آموزش به خودش بگیره، یادگیری واقعی در طول داستان و مأموریتهایی که شما رو با کارکترها و محیط پیرامونتون بیشتر آشنا میکنه، اتفاق میفته.
برای مثال، وقتیه که چون جان به وظایف پدریش به خوبی عمل نمیکنه، شما به جک مارتسون پسر جان، ماهیگیری یاد میدین. جک، پاک و شیرینه و بهطرز باورنکردنی برای تمام خطاکارهای باند عزیزه و این مأموریت به خاطر همین موضوع خیلی به یاد موندنیه در این داستان، با عناصر نیمهرئالیستی هم روبهرو هستین که باید باهاشون کنار بیاین.
مثلاً برای به دست آوردن سلامتی طی بازی، استقامت و بالا بردن «هستهها یا کُرهای» توانایی دد آی که در طول زمان تقلیل میره، باید غذا بخورید. خوردن زیاد یا کم به تغییرات وزنتون منجر میشه. گرچه صرف غذا خوردن مشکلی نداره اما مسئلهی اصلی به اندازهی کافی خوردن برای رسیدن به وزن کافیه که دردسر سازه. شما مجبور نیستین بخوابین (گرچه میتونین زمان رو بگذرونین و هستههاتون رو بازیابی کنین) و باید با انتخاب لباس مناسب با دمای هوا، از بالا و پایین رفتن دما هم خودتون رو نجات بدین.
بنابراین مسئلهی مدیریت وزن یه جورایی داستان Red Dead رو کش میاره. در ابتدا هیچ سفر سریعی وجود نداره و عموماً آپشنهایی که دارین کمان. بنابراین این ور اون ور رفتن رو باید به اسب خودتون بسپرید. گرچه این باعث میشه سرعتتون خیلی پایین باشه اما در عوض در انجام کارهاتون مشکلی ندارین و میتونین اطراف رو دید بزنین. چیزهایی زیادی هست که شانسی بهشون برخورد میکنین و غالباً هم جالبان. ممکنه با غریبهای رو به رو بشین که بخواد به شهر برسونینش یا کسی که مار نیشش زده و نیاز داره که یکی برای خارج شدن زهر از بدنش، جای نیش رو بمکه.
ممکنه یهویی وسط یک ماجرای غمانگیز جنایت بیفتین که شما رو کاملاً از خودتون بیخود کنه یا این که کسی که تو خطره رو رها کنین و به سواریتون ادامه بدین. و همون وقت که تصمیم به دزدی یا قتل کسی میگیرین، ممکنه بین افرادی گیر بیفتین که اونها هم قصد دارن شما رو ساقط کنن. حتی طولانیترین سواریها هم موجب اتلاف زمان نمیشن و به همین دلیله که اگه آپشن فست تراول یا سفر سریع در بازی رو انتخاب کردین، بعید نیس احساس کنین که چیزی رو از دست دادین.
نسخهی امریکای بازی Red Dead Redemption 2 بسیار گسترده و نامحدوده. از کوهستانهای برفی و دشت بزرگ امریکا در شمال مرکزی گرفته تا نیو آستن در جنوب غربی امریکا که بازی در قلب اون اتفاق میفته. حرکتتون رو که ادامه بدین، به لوئیزیانا و دیپسوث یا همون عمق جنوب امریکا میرسین که هنوز هم بعد از حدود ۴۰ سال تحتتأثیر جنگهای داخلیه. با سفر از یک منطقه به منطقهی دیگه، همونطور که از تپههای سرسبز به باتلاقهای پر از تمساح میرسین، سربازان جمع راه رو برای مخالفان خشمگین باز میکنن و اهداف خوب و نژاد پرستی به ناامیدی و تعصب آشکار تبدیل میشه.
این تنوع، جهان بازی Red Dead Redemption 2 رو بسیار غنی نشون میده، و این مسئله روی شما و بازیتون تأثیر میذاره. ساختمونهای در حال ساخت در طول بازی کامل میشن و و بسیاری از افرادی که در زمان خیلی دور ملاقاتشون کردین ( چه ملاقات خوب چه بد) وقتی دوباره باهاتون مواجه شن شما رو به خوبی یاد میارن. همونطوری که پیش میرین سیستم اخلاقی بازی دستتون میاد و میفهمید که احترام شما به کارهایی که میکنین بستگی داره. البته، اخلاقیات خوب شما نسبیان، چرا که به هر حال شما عضوی از یک باند هستین، اما کلاً مبارزه کردن قابل احترامتره.
کمک کردن به کسی که توی مخمصهس، حتی اگر یه مجرم فراری باشه و یا کشتن نیروهای امنیتی یا سارقین، بهتون پوئن یه فرد خوب رو میده. چنین جنایات بیشرمانهای، حتی اگه در دورافتادهترین مناطق اتفاق بیفتن، پوشیده باقی نمیمونن. و شما رو مجبور به فرار ، تهدید شاهدانتون، پنهان شدن و گریز از قانون و یا پرداخت مبلغی برای جبران خسارت میکنه. این در حالیه که شما با انجام کارهای بد، میتونین سریعتر پول در بیارین از طرفی احترام زیاد باعث میشه تا در فروشگاهها کلی تخفیف بگیرین.
از بسیاری جهات، شما در بازی Red Dead Redemption 2 هستین تا یه آرتور «خوب» باشین چرا که، افرادی که کاراکتر شما از ابتدا بهشون نزدیکه، از درستکارترین و پایبند اصولترین اعضاء باند هستن که برای وفاداری و کمک به دیگران به باند پیوستن. این در حالیکه کاراکتر شما، بی احترامی میکنه، بحث و جدل میکنه و عموماً در برابر اونهایی که جوش میارن و شرورن رویکرد بدی داره. فاسدترین اونها مایکاه نام داره که متنفر بودن ازش خیلی کار آسونیه، اون به سختی از آرتور پیروی میکنه و همش میخواد راه خودش رو بره.
باز شدن مراحل ارتقاء کمپ مثل سفر سریع یکطرفه و آذوقه و تسهیلات بهتر شما رو مجبور میکنه تا خوب و قابل احترام باشین. گرچه همه هر چی دارن رو میذارن وسط اما شما اگر میخواین چیزی بخرید باید صدها دلار هزینه کنین و این مسئله، ناخودآگاه عزت و احترامتون رو بالا میبره. حالا چه خوشتون بیاد چه نیاد. گرچه، در طول انجام مأموریتها بازی RED DEAD خوب موندن خیلی سخته. آرتور هم مثل خیلیهای دیگه، در درجهی اول به باند وفاداره.
و این به معنای به دردسر انداختن دویچ، فراری دادن دوستان از زندان و شرکت در تعدادی سرقت برای پول جمع کردن برای بانده. حتی وقتی دارین بیشترین تلاش رو میکنین تا خوب باشین، ناچاراً باید به قتل عام در یک شهر در طول مأموریتتون دست بزنین. مخفیکاری و انجام اعمال غیر مرگبار همیشه شدنی نیستن و اهداف قفل اتومات باعث میشه تا تیراندازی خیلی آسونتر بشه.
ناهنجاری ناامید کنندهس اما برای شما و آتور مهمه چون باعث میشه تا باند رو بشناسین. این مسئله به مأموریتهای داستان هم منجر میشه که در حدود نیم ساعت اول بازی Red Dead Redemption 2 قابل حدسان. این نه تنها به معنای کسل کننده بودن مأموریتها نیس بلکه در حقیقت در هر کودوم از این مأموریتها شما چیزای زیادی یاد میگیرین. اما بعد مدتی الگویی ظاهر میشه، و فهم این که چطور یک سرقت یا یورش برملا میشه، چندان سخت نیس. این باعث میشه مأیوس نشین، چرا که هر قدر هم فکر کنین قدرت تصمیمگیری دارین، اما هیچ راهی برای تغییر نتیجه ندارین.
اما خستگی شما مثل آرتور خیلی زیاده. به میانهی راه که میرسین، بازی Red Dead Redemption 2 تحتالشعاع روایت داستانی خودش قرار میگیره. همچنین بین مأموریتها و اکتشافاتی که در طول گشتزنیهای آزادانهتون انجام میدین، اون قدر تنوع وجود داره که باعث نشه این گشتزنیها به نوعی کار عادی و طاقتفرسا بدل شن. مثل هر پیشدر آمد خوب دیگه، چون شما میدونین چه اتفاقی قراره بیفته اما نمیدونین چجوری، تنش بازی زیاد میشه. اگر قبلاً رد دد ریدمپشن بازی کرده باشین احتمالاً میدونین که کی نجات پیدا میکنه و کی نه. حتی در طول بخشهای کندتر داستان، شما منتظر خیانت، صدمه و اتفاقات دیگهای هستین که قبلاً یه چیزای گنگی راجبشون شنیدین.
شما منتظرین که کاراکترها خود واقعیشون رو نشون بدن و به این ترتیب میبینین که مسائل چقدر ناراحتکنندهن اگر بدونین چی قراره اتفاق بیفته. با این حال بدون داشتن این اطلاعات قبلی هم میتونین از داستان لذت ببرین. گرچه خاویر و چارلز شخصیتهایی هستن که من حسابی دلتنگشونم ولی برخی از بهترین لحظات بازی Red Dead Redemption 2 هیچ ربطی به سریهای قبل از خودش نداره. یکی از مأموریتها شما رو داخل تجمع زنان معترض برای گرفتن حق رأیشون میبره و در یک بخش دردناک با زنی مواجه میشین که شما همسرش رو کشتین و زندگیشو نابود کردین کاراکترهای جدید، در واقع بهترین کاراکترهای داستانان.
در این بین، سدی ادلر به دلیلی که نمیخوام بگم تا داستان لو نره، شخصیت مورد علاقهی منه. یکی دیگه، مرد جوان سیاهپوستی در بانده که اسمش لنیه. رفتار متفاوت اهالی جنوب با این مرد کاملاً توجهتون رو جلب میکنه.. آرتور در این باره میگه که متوجه چیز خاصی نشده و لنی جواب میده: با تمام احترامی که براتون قائلم، آقای مورگان باید بگم که شما توجه نمیکنین. در حالی که رد دد ریدمپشن، بیشتر روی داستان جان مارتسون متمرکز بود، بازی Red Dead Redemption 2 بیش تر به کل باند واندر لینده به عنوان یک اجتماع، یک ایده و بیانگر مرگهای پیاپی در غرب وحشی میپردازه.
گرچه این داستان دربارهی آرتور هم هست، اما شما از دوربینی میبینین که روی باند متمرکزن. با این حال داستان آرتور خیلی شخصی و پیشزمینهی این حکایت طولانیه. با ساختار داستانی که بعضی وقتا مأیوس کنندهس و مأموریتهای قابلپیشبینی اما جذاب، ممکنه اثرگذاری داستان کم بشه. این اثر نمایش مرد متمدنیه که در عشق و حسرت خودش رو فراموش کرده. و حالا تنها غریزه همراهیش میکنه.
بازی Red Dead Redemption 2، پیش درآمدی فوقالعاده اما بر مبنای احساساته داستانی تأملبرانگیز و جهانی که بعد از اتمام کار، ترکش خیلی سخته.
جهت خرید بازی با قیمت مناسب به فروشگاه عصربازی مراجعه نمایید .